شب را دوست دارم،

آن هنگام که نسیم در قلب ماه طلوع می‌کند

ستارگان در سرچشمه‌ی شیرآگین کهکشان زلال می‌شوند

  و افق، روشن‌تر از همیشه می‌درخشد

افقی آنچنان دور، آنچنان نزدیک، آنجا که «دیگری» نه جهنم است و نه بهشت...

دیگری منم، دیگری تویی، دیگری اوست...

بودن برای بودن کافیست

و نگاه قبل از تولدِ چشمان، ما را جاری می‌کند...

به سوی ساحل مست 

به نوزادگاه دو خورشید رقصان در مدار ستارگی

آنجا که سایه‌ها از دیدن سایه‌ی خود خشنودند...

غزال رمضانی- بهار زمردین 1395