کدام یک را قربانی کنم؟

عشق را یا زمین را که خود زاده‌ی عشق است؟

این بار می خواهم قربان را قربانی کنم، برای آن شاهد ازلی و ابدی که اینچنین بر گرد صورت بی صورتش می گردیم...

او که امکان بی پایان ممکن هاست، آن افق لایتناهی که ماورای ظلمت و نور می درخشد،

آن طلوع بی غروب که سرچشمه ی همه ی خورشیدها و کهکشان هاست...

هر دو عشق می شویم، در عاشق و معشوق

هر دو، سه می شویم در یگانگی وجود

من و تو او می شویم در شهادت شهود

"ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم...تو کعبه ای هر جا روم قصد مقامت می کنم..." (مولانا)

تو کعبه ای هر جا روم قصد مقامت می کنم...

غزال رمضانی، بهار یشمین 1395