اکنون که کتاب قدرت حال به چاپ رسیده و با توجه به اینکه دوست داشتم به طور کامل به دست خوانندگان برسد، لازم دانستم بخش‌های حذف شده در نسخه‌ی چاپی را در دسترس علاقه‌مندان قرار دهم.

 شب را دوست دارم،

آن هنگام که نسیم در قلب ماه طلوع می‌کند

ستارگان در سرچشمه‌ی شیرآگین کهکشان زلال می‌شوند

نمی‌دانم چرا همه از سیاه‌چاله‌ها می‌ترسند...الان دقیقاً در عمق یک سیاه‌چاله هستم...در حال غرق شدن... و برای دومین بار در زندگی از غرق شدن نمی‌ترسم...دیگر ترسی نمانده...دلم می‌خواهد بدانم آن طرف سیاه‌چاله چیست؟

همیشه جاذبه‌ی زمین، یک بار هم جاذبه‌ی سیاه چاله، به امید یافتن کهکشانی جدید پر از شگفتی‌های غیرقابل تصور...

پایان ارتباط...

سکوت رادیویی...

گذشته می‌آید، در لباس روزهایی که به یاد نمی‌آورم، اما می‌دانم وجود داشته‌اند...در هیئت کسانی که وقتی یار بودند و حالا فقط غریبه‌ای هستند که نمی‌دانند چرا به نظرشان آشنا می‌رسی...تلاش می‌کنند دوباره یار شوند اما دوباره اشتباه می‌کنند...شاید مثل بار قبل، شاید مثل بارهای قبل...

دوستداران آسمان و پدیده‌های نجومی

در این غروب تابناک، قرن طلایه‌داران به پایان می‌رسد، اما طلوع جاودانه‌ی خورشیدش، در آغاز این قرن سیاهی و تباهی - قرن معتبر شدن گدایان- همچون شمعی همواره روشن است که شب درازِ سوگواران زندگی را روشنی می‌بخشد. در سده‌ای که پیش رو داریم، دست غارتگر فلک بیش از هر زمان دیگری به یغماگری مشغول است. از تلخ کردن کام آزادگان گرفته، تا نهادن زمام مراد به دست نادان‌هایی که هر روز تعدادشان افزون می‌گردد. فقرا فقیرتر می‌شوند، ستمکاران ستمکارتر و سقف گردون نه به آه مظلوم خواهد شکافت و نه به ظلم ظالم...

آنان که می‌دانند سکوت کرده‌اند
و آنان که نمی‌دانند، از فریاد بلند این سکوت کر شده‌اند
در دانستنِ ندانستن
از پسِ این پیش‌گزینی چهل‌هزارساله،
هنوز گیج و مبهوت آن اولین لحظه‌ام...

بهار را در آستانه‌ی زمستان یافتم، در شبی سرد و بی‌پایان از شب‌های زمین،
این بهار را به آفتاب بیرحم تابستان نخواهم داد
تا دست یغماگر پاییز آن را به تاراج ببرد
بهار در دشت کهکشان ادامه دارد، در افق روشن، در فصل پنجم...
دور از چشمان نامحرم زمستان...

غزال رمضانی، بهار یشمین 1396

همراهان عزیز کهکشان‌نورد

یا توجه به درخواست‌های شما خوبان، کانال تلگرام راه‌اندازی شد.

از این پس می‌توانید اخبار سایت را از طریق اپلیکیشن تلگرام نیز دنبال کنید. تنها پل ارتباطی ایمیل و فرم تماس است که در سایت ذکر شده است.

سال، روز، ماه...یک بار خواندم که شمس تبریز گفته بود: «ایام می‌آیند تا به شما مبارک شوند، مبارک شمایید...» و البته زمانی مبارک می‌شویم که بهار باشیم...
کهکشان‌نورد چهارساله شد و چه مبارک سالی! از «آنِ» من هستم، تا دیدار با بهار در اوج سیاهی زمستان...

کهکشان نورد هم به اهالی توییتر پیوست...

کهکشان‌نورد دوساله شد!
2 عدد سرنوشت! دو سال از آغاز کهکشان‌نوردی می‌گذرد. بسیار خوشحالم که تولد دوسالگی کهکشان نورد با انتشار کتاب پرواز شاهین اثر دافنه دوموریه و پایان انتظاری 22 ساله همزمان شد. سال پرواز...سال سقوط از زمین...

بی‌تردید یکی از بهترین کتاب‌های زندگی‌ام بوده، هست و خواهد بود. هر آنچه که حقیقت است، در روایتی ساده، بی‌نظیر و عمیق نگاشته شده...

کهکشان نورد سه ساله شد...

سه سالِ دور و نزدیک...

یک سال زمینی از شروع فعالیت کهکشان‌نورد گذشت...

در سالی که گذشت، به یکی از مهمترین اهدافم رسیدم و اون انتشار کتاب قدرت حال در فضای مجازی بود تا همه‌ی پارسی زبانان دنیا بتونن هر جا که هستن به صورت آنلاین کتاب رو مطالعه یا دانلود کنن.

قاصدکی رو در روی آینه‌ی ماه
سایه‌اش سنگین، ندایش جانسوز
لبریز از آه گمشدگان...
گمشدگان...

گمشدگان را به زندان امن سرنوشت سپرده‌ام
در کشتی پر حادثه‌ی تقدیر خودخواسته

این کتاب ترجمه ای است از:

در دنیایی که از دیدگاه بسیاری بازیچه‌ای بیش نیست، شاید بازی‌درمانی بهترین روش برای بهبود مشکلات روانشناختی باشد! زمانی که این کتاب را ترجمه می‌کردم، در مورد بسیاری از کارهایی که ناخودآگاه هنگام بروز فشارهای روحی انجام می‌دادم، تأمل بیشتری کردم و متوجه شدم بازی‌ها و داستان‌هایی که در آن زمان خود را به آن مشغول می‌کردم، تأثیر شگفت‌انگیزی در روحیاتم داشته‌اند...

بی‌دلیل نیست که این کتاب در ایالات متحده خوش درخشید، چرا که آتنا دروز مؤلف کتاب، ستارگان این رشته را گرد هم جمع کرده و جوهره‌ی اصلی آموزه‌های آنها را در اختیار خوانندگان قرار داده است.

که من خود آن زمان هستم، که من بی خویشتن باشم...

رنگین‌کمان‌های گمشده در تاریکی، وقت بازگشت به خانه فرارسیده...

ندای آغازِ پایان به گوش می‌رسد.

من آن هستم، گفتگویی از جنس «آن» فرازمانِ فرامکان...به زودی منتشر خواهد شد.

چنارهای سوخته

گنجشگکان سنگی، بی‌هراس از رگبار پاییزی

و نوشداروی باران، پس از مرگِ برگ

 باران...

آیا خواهد شست آِینه‌ی غبارآلود شهر را؟

یا سیاهی دروغ‌هایی که از حقیقت می‌گویند؟

در این دیار کبوترها نیز به قفس‌های شیشه‌ای مهاجرت کرده‌اند

 باران در میان این خزان،

نه، بهار زرین...

چه نوازنده است نسیم فردوس جاودان مولانا:

 من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا

من از کجا غم باران و ناودان ز کجا

من از کجا...

غزال رمضانی، بهار زرین 1393

کالسکه‌ی زمین یک بار دیگر گشت و گذار خورشیدی خود را به نقطه‌ی آغاز رساند و خورشید و همتایانش چند نورِ دیگر به سرچشمه‌ی اقیانوس کهکشان نزدیکتر شدند
امیدوارم فرا رسیدن این لحظه‌ی ازلی در ساعت کهیانی، برایتان سرشار از نوبهاری تازه باشد.
در آستانه‌ی سال جدید برای علاقمندان به کتابهایی مانند "قدرت حال" نویدی ویژه دارم. منتظر اخبار جدید باشید...

همراهان عزیز کهکشان‌نورد، سایت تا اطلاع ثانوی در حال تغییر و به‌روزرسانی است، به همین جهت بعضی بخش‌ها از دسترس خارج شده‌اند...

آسمان موسیقی، گلکسی تی وی ،بخش معرفی کتابها و خرید کتاب الکترونیک همچنان فعال است.