زمستان سخت تمدن بشری از راه رسیده است. این بار دیگر بهاری در کار نیست و «پایان کودکی» انسان در زمین بازی خدایان، به جوانی و پیری ختم نمیشود، بلکه با سرانجامی غیرمنتظره به پایان همیشگی میرسد...
آرتور سی.کلارک که به درستی او را «پیامبر عصر فضا» نامیدهاند، این کتاب شگفتانگیز را هفتاد سال پیش نگاشت، حتی قبل از اینکه انسان بتواند از قلمرو زمین خارج شود و به کاوش در فضاهای ناشناخته بپردازد. اما اگر پیشبینیهای او یک به یک درست از آب در آمده، شاید جای هیچ شگفتی نباشد. جهان در آستانهی نابودی نیست، بلکه سالیان درازی است در حال سقوط در ورطهی نیستی قرار گرفته. نیروی هستهای بازیچهی اربابان زر و زور و سیاستنداران دیوانهای شده که هر آن میرود جنگ جهانی سوم را رقم بزنند. زمین آلوده و مسموم شده و خشم طبیعت با هجوم گرمای سوزان تابستان و طوفانهای سهمگین زمستانی نمود یافته. اما آیا ما نیز همچون انسانهای داستان سی.کلارک یک منجی فرازمینی خواهیم داشت تا ما را از جنون چندین هزارسالهمان رهایی بخشد؟ بعید بدانم...