قاصدکی رو در روی آینهی ماهسایهاش سنگین، ندایش جانسوزلبریز از آه گمشدگان...گمشدگان...گمشدگان را به زندان امن سرنوشت سپردهامدر کشتی پر حادثهی تقدیر خودخواسته