دوازده عدد رستگاری...درست مانند رستگاری از دوازده سال اسارت در زندان مدرسه ...
دوازده سال از دور انداختن آخرین آشغالهای دوستنداشتنی میگذرد... رهایی از زنجیر گره در گره سرنوشتی که یک مشت اسیر ماتریکس بخواهند برای آدم رقم بزنند، چیزی کم از معجزه نیست، بلکه خودِ معجزه است...
در زمین دوازده سال گذشت، اما با آغاز سفر در دریای سیاه آگاهی، گویی دوازده هزار سال نوری از زمین و زمان فاصله گرفتم...
چه مبارکسَحَری بود و چه فرخندهشبی
آن شبِ قدر که این تازهبراتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آنجا خبر از جلوۀ ذاتم دادند...