کتاب پرواز شاهین اثر جاودانهی دافنه دوموریه، اولین بار در سال 1964 منتشر شد و در سال 1363 به بازار کتاب ایران راه یافت که البته هرگز تجدید چاپ نشد. سبک ادبی دوموریه، هر چه که باشد، این کتاب، کتاب پرواز است.
شاید از نظر بسیاری از منتقدین آثاری همچون ربکا، پرندگان یا سپر بلا در زمرهی بهترین آثار او قرار بگیرند، اما شخصاً بر این باورم پرواز شاهین اثری متفاوت و منحصر به فرد در آثار اوست. البته با توجه به سابقهای که دوموریه دارد، هیچ بعید نیست در نگارش این داستان نیز شیطنت کرده و درونمایهی اصلی داستان را با سرقت ادبی بهدست آورده باشد. در زیرلایهی داستان سادهی پرواز شاهین، پرسشها و پاسخهایی نهفته است که شاید در اولین برخورد قابل تشخیص نباشند. آنگونه که از نامههای دوموریه بهجا مانده، او ابتدا کتاب را "روزی که شاهین سقوط کرد" نامیده بود، اما درست پیش از انتشار کتاب نام آن را به "پرواز شاهین" تغییر داد و در واقع نامی ماندگار بر این اثر نهاد: پروازی از گذشته به حال و از حال به آینده.
ماجرا متعلق به سالهای پس از جنگ جهانی دوم است و در شهری در ایتالیا میگذرد. مرد جوانی که در دوران جنگ همراه با مادر خود از شهر زادگاهش گریخته، پس از فراز و نشیب بسیار دوباره به آنجا باز میگردد بیست و دو سال از آن زمان گذشته و او در این مدت هرگز به موطنش نرفته است. حادثهای باعث میشود دوباره به روفانو بازگردد و این بازگشت با اتفاقاتی مواجه میشود که او هرگز تصورش را نمیکند...
هر چند روفانو شهری حقیقی در ایتالیاست، اما روفانویی که دوموریه آن را به تصویر کشیده، نسخهی خیالی شهر اوربینو میباشد و این نکته در سایت بنیاد دوموریه نیز ذکر شده است. شهری با یک قصر باستانی به جا مانده از دوکهای اوربینو، آنگونه که دوموریه در کتابش آن را اینگونه تصویر میکند: "روفانو با هزاران نور چشمک زن، همچون قصری در آسمان پیش روی ما پدیدار شد. کلیسای جامع و برج ناقوس با هالهای سفید از نورافکنها بین دو ستیغ میدرخشیدند. کاخ دوک از شرق توسط ساختمانهای دیگر پنهان شده بود، اما نور کمرنگ و محوی که در آسمان بود، حضور آن و دانشگاهِ پشت سرش را آشکار میکرد..."
از دیگر موضوعات قابل توجه در این اثر، اشاره به روایات مهم انجیل همچون زنده شدن لازاروس توسط مسیح، وسوسهی مسیح توسط شیطان، مصائب مسیح و در آمیختن آنها با فضای کلی داستان است.
علاقمندان به کتاب پرواز شاهین، هم اکنون میتوانید نسخهی الکترونیک این کتاب را با فرمت Epub از سایت کتابراه دانلود نمایید.
دانلود پرواز شاهین از وبسایت کتابراه
در ادامه بخشی از کتاب آورده شده است:
"...تنها یک صندلی در اتاق وجود داشت، یک چهارپایهی قرن پانزدهمی با پشتی باریک که معمولاً جلوی شومینه قرار داده میشد. یکی از محافظان جلو رفت و آن را در مرکز اتاق گذاشت. آلدو لبخند زد و با دستهایش علامت داد. همه روی زمین نشستند، برخی از ما به دیوار تکیه دادیم و برخی دیگر دور هم جمع شده و نزدیکتر به سخنران نشسته بودند. نور مشعلها که هنوز هم روی سقف سایهافکنی میکردند، اکنون بیگانهتر از هر زمان دیگری بودند، زیرا سرها کنار هم توده شده و سایههایی با اشکال غریب بر سقف میانداختند. اینکه چند نفر آنجا بودند، نمیتوانستم بگویم. هشتاد نفر یا شاید صد نفر، شاید هم بیشتر. آلدو روی صندلی نشست، نور آتش میلرزید و دستان من نیز که با تلاشی زیاد سعی داشتم آنها را ساکت کنم.
او گفت: «این بهار، پانصد و بیست و پنج سال از زمانی که مردم روفانو دوک خودشون رو کشتن، میگذره. شما در کتابهای راهنما یا تاریخ رسمی هیچ چیزی در این مورد که اونها چطور دوک رو به کام مرگ کشوندن، پیدا نمیکنین. همونطور که میبینین، سانسور حتی در اون زمان مداخله کرد تا واقعیت رو پنهان کنه. قطعاً من دارم در مورد کلاودیو اولین دوک روفانو صحبت میکنم که به فالکون یا شاهین شهرت داره و مورد تنفر مردم بود، برای اینکه ازش میترسیدن. اما اونها چرا ازش میترسیدن؟ برای اینکه میتونست روح اونها رو بخونه. دروغ های ناچیز، فریبهای کوچک و بیارزش، و رقابت با هم درکسب و کار روزانه- برای اینکه تمام آنچه که اهالی روفانو بهش فکر میکردن، ثروتمند شدن به بهای گرسنگی کشیدن رعایا بود و همهی اینها توسط فالکون سرزنش و محکوم میشد و حق همین بود. اونها هیچ چیز از هنر و فرهنگ درک نمیکردن و این زمانی بود که دورانی جدید در حال طلوع بود، دوران رنسانس. اسقف و کشیشانش با اشرافزادهها و تاجران دست به یکی کرده بودن تا مردم رو در ناآگاهی نگه دارن. وضعیت رعیتها چیزی کمی بهتر از وضع چهارپایان بود و مخالفانش با هر چه که در توان داشتن، با دوک مقابله میکردن و در کارش مانع میتراشیدن.
نیت دوک این بود که جوانانی شاخص رو در قصرش جمع کنه. تاریخچهی خانوادگی اونها هیچ اهمیتی نداشت، اگه هوش و ذکاوت داشتن- اگه کسانی بودن که به واسطهی شجاعت شخصی، زور بازو و سرسپردگی به هنر - در هر شاخهای که میتونست اونها رو شکوفا کنه- تلاش میکردن، دوک اونها رو تبدیل به نخبگان عالم هنر میکرد. اگه بخواین میتونین اونها رو فناتیک تصور کنین اما اونها، کسانی بودن که مثل یک مشعل، یک شعلهی آتش، برای هر قلمرو دوکی در کشور عمل میکردن. دوران سروری و حکمرانی هنر آغاز میشد، گالریها با اشیاء زیبایی پر شدن که ارزش اونها بیشتر از صرافیها بود و یک مجسمهی کوچک برنزین، قیمتی بیشتر از یک بارِ لباس داشت. اون برای این هدف خراجهایی تعیین کرد که تاجرها از پرداختش امتناع کردن. اون مسابقات سواران نیزهدار و نبرد شوالیهها رو در قصرش برگزار میکرد تا بتونه درباریان خودش رو تعلیم بده و مردم به اون تهمت عیاشی و ولخرجی زدن.
پانصد و بیست و پنج سال گذشته و من معتقدم زمان این فرا رسیده تا دوک رو به شهرت سابق خودش برسونیم یا بهتر بگم، یادش رو گرامی بداریم. از اونجا که به خاطر نبودن رئیس دانشگاه، پروفسور بوتالی که همهی ما احترام زیادی برای ایشون قائل هستیم، این مسئولیت به من واگذار شده تا فستیوال امسال رو برنامهریزی کنم، تصمیم گرفتم علیه جریان این ادراک اشتباه از ارباب و سرور این شهر، طغیانی در روفانو ایجاد کنم. کلاودیو، اولین دوک که توسط همگان به نام فالکون یا شاهین شناخته میشه.»
او مکث کرد. این مکث را می شناختم..."