بعد از انتشار الکترونیک مجموعه داستان بید کور، زن خفته، نسخهی چاپی این کتاب در دو جلد توسط نشر آوای چکامه منتشر شد. از آنجا که مدتهاست در سرزمین گل و بلبل ایرانزمین دیگر ناشری وجود ندارد و همگی تبدیل به دلال کاغذ و دلار شدهاند یا به دنبال انجام فعالیتهایی هستند که مالیات ندهند، این کتاب هم از گزند کمکاری و بیتوجهی ناشر در امان نمانده و علاوه بر اینکه به آفت ویراستارنما آلوده شده، مشکلاتی هم در چاپ و ترتیب صفحات دارد. مسئله این بود که ناشر تمام ترجمههای مرا یکجا منتشر کرد و فرصتی برای آزمون و خطا نداشتم. و البته به همین سبب بود که عطای کتاب چاپی را به لقایش بخشیدم و برای همیشه به نشر الکترونیک روی آوردم. بازار نشر بماند برای همین دلالان و سوداگران که سلیقهی مخاطبان را به قهقرا کشاندهاند.
متأسفانه سه تا از داستانها نیز از کتاب حذف شده که از طریق کانال تلگرام در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. همچنین کتاب دیگر از طریق کتابراه و طاقچه قابل دانلود نیست.
در ادامه بخشی از مقدمهای که برای کتاب نوشتم آورده شده:
بيد كور از بيرون خيلي كوچك است، اما ريشههايي عميق دارد. رشد ظاهری آن بعد از مدتي متوقف میشود، اما ريشهها زير زمين بزرگ میشوند و تا ژرفايي بیانتها ادامه میيابند. انگار به جای نور، تاريكی باعث رشدشان میشود. و سرانجام در يك شب توفاني زمين دهان باز میكند و آن دريای تاريكی جاري میشود. ساحل پر از چيزهايی است كه امواج با خود آوردهاند: خرچنگها، شبپره، اسفرود، آينه و چاقوی شكار و سنگی كه حركت میكند... مرد هفتم در ساحل ايستاده و فقط تماشا میكند. امواج میآورند و امواج میبرند: كودكی را به نور، ديگری را به توفانهای خليج هانالی. دختر جشن تولد شمع را خاموش میكند، معدن فرو میريزد. تونی تاكيتانی و مرد يخی در خاطرات كوه يخ گم میشوند، يك عمهی بينوا به جايی میرود كه ممكن است آنجا پيدايش كند، زيرا ميمون شيناگاوا اسم آدمها را میدزدد... شايد آنجا سال اسپاگتی باشد، شايد هم سال ظهور و سقوط كيكهای شارپی به وقت كاپيتاليسم معاصر...غزال-ه رمضانی