بازگشت به آینده... کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند، چهارمین و آخرین کتاب از مجموعه داستان سه پایه ها به قلم نویسندۀ مشهور آثار علمی-تخیلی، جان کریستوفر است. موفقیت جهانی سهگانۀ اول که شامل کتب کوه های سفید، شهر طلا و سرب و برکه آتش میشود، باعث شد جان کریستوفر بیست سال پس از انتشارشان، داستان چهارمی به این مجموعه بیفزاید و به روایت روزهایی بپردازد که سه پایه ها و اربابان فضایی تازه وارد زمین شده و قصد تسخیر سیاره و انسانها را دارند. آنها با ابزاری بسیار ساده موفق به انجام این کار میشوند و در واقع بشر را با تکنولوژی افسارگسیختۀ خودش به دام میاندازند: امواج تلویزیون. کتاب حاضر مانند سه کتاب قبلی این مجموعه با ترجمۀ کامل و در قالب فایل پیدیاف در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
همراهان گرامی،
برای دانلود نسخۀ پیدیاف کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند، فیش واریزی خود به مبلغ 95 هزارتومان را به شماره کارتی که در ادامه ذکر شده، به آی دی تلگرام Galaxywalker_Admin ارسال کنید، تا کتاب را دریافت نمایید. همچنین میتوانید برای ارسال فیش از فرم موجود در این صفحه استفاده نموده و کتاب را در ایمیل خود دریافت نمایید. لطفاً در نوشتن آدرس ایمیل خود دقت فرمایید، زیرا فایل کتاب به آدرسی که شما ارائه دهید، ارسال خواهد شد.
در ادامۀ مقاله میتوانید متن معرفی کتاب و بخشی از آن را مطالعه کنید.
شماره کارت بانک تجارت به نام غزاله رمضانی: 5859831025711002
معرفی کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند
کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند (When the Tripods Came) اثر جان کریستوفر (John Christopher) نویسندۀ مشهور رمانهای علمی-تخیلی، آخرین کتاب از مجموعه رمان سه پایه هاست که میتوان گفت به نوعی آینده را در گذشته بازگو میکند. قهرمان اصلی این داستان نیز مانند سه کتاب اول پسری نوجوان است که لوری نام دارد. او و دوستش اندی که در یک اردوی تابستانی بسر میبرند، از نزدیک سه پایه ای را مشاهده میکنند که یک خانۀ روستایی را خراب میکند و ساکنانش را میکشد. ماجرا با فرود سهپایههای بیشتر ادامه مییابد و داستان حول یک برنامۀ تلویزیونی میچرخد که گویی بییندگانش را هیپنوتیزم میکند تا از دستورات سهپایهها اطاعت کنند. جان کریستوفر در این کتاب نیز مانند سه اثر قبل بسیاری از دیدگاههای خود را در پردۀ استعارات گوناگون و در قالب داستانی پر فراز و نشیب مطرح کرده و پرسشهایی عمیق را در ذهن خواننده ایجاد میکند. این اثر شرحی است بر چگونگی شکلگیری اولین کانون مبارزه علیه موجودات فضایی و پایگاهی که بعدها از آن به عنوان کوه های سفید یاد میشود.
دربارۀ مجموعۀ سه پایه ها
مجموعه داستان سه پایه ها اثر جان کریستوفر ابتدا به صورت یک سهگانه در اختیار علاقهمندان به داستانهای علمی-تخیلی قرار گرفت. کتاب کوههای سفید با ماجرای سفر ویل پارکر و دوستانش به مکانی آغاز میشود که در آنجا خبری از سه پایه ها نیست و انسانها در آزادی زندگی میکنند. دو کتاب شهر طلا و سرب و برکۀ آتش، دنبالۀ داستان کتاب اول هستند و ماجرای نفوذ به شهر سه پایه ها و طرح نقشهای برای نابودی آنها را بازگو میکنند. با این حال جان کریستوفر بیست سال پس از انتشار سهگانۀ اول، کتاب دیگری را با عنوان وقتی سه پایه ها به زمین آمدند، به این مجموعه افزود و در آن به شرح ماجرای شکلگیری اولین هستۀ مقاومت پس از تسخیر زمین توسط سهپایهها و اربابان فضایی پرداخت. این مجموعه اکنون از طریق سایت کهکشاننورد در اختیار دوستداران آثار علمی-تخیلی قرار گرفته است.
با جان کریستوفر بیشتر آشنا شویم
کریستوفر ساموئل یود مشهور به جان کریستوفر، نویسندۀ نامدار انگلیسیست که بیش از پنجاه کتاب در زمینۀ ادبیات داستانی از او به جا مانده. او در 16آوریل 1922 در هویتون، شهری در لنکشایر انگلستان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی خود را در وینچستر به پایان رساند و در سالهای جنگ جهانی دوم، در نیروی زمینی ارتش بریتانیا مشغول به خدمت بود. با کسب بورسیهای از بنیاد راکفلر توانست نویسندگی را به صورت حرفهای دنبال کند و آثار متعددی را با نامهای مستعار گوناگون از خود به یادگار بگذارد. اولین داستان خود با عنوان قوی زمستانی را در سال 1949 منتشر کرد و در سالهای آتی، تبدیل به نویسندهای حرفهای در ژانر علمی-تخیلی برای نوجوانان شد. مجموعه داستان سهپایهها، غارهای نیلوفر و نگهبانان، او را به شهرت جهانی رساندند و مورد استقبال خوانندگان در سرتاسر دنیا قرار گرفتند. بعضی از آثار او از جمله داستان سهپایهها، مرگ گیاهان و دنیای خالی، به صورت فیلم و سریال ساخته شدند. جان کریستوفر موفق به کسب چند جایزۀ ادبی از جمله جایزۀ کتابهای تخیلی کودکان گاردین شد. او در سال 2012 دیده از جهان فرو بست.
بخشی از کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند:
دکتر مونماوث آنجلا را روی تخت نشاند. با ملایمت اما قاطعانه با او رفتار میکرد. از کیفش توپ فلزی کوچکی متصل به یک زنجیر بیرون آورد و شروع به تاب دادن آن جلوی چشمان آنجلا کرد. قبلاً در یک برنامۀ تلویزیونی چیزی شبیه به آن را دیده بودم، اما تماشا کردنش از نزدیک بسیار جالبتر بود. به صدای دکتر گوش میدادم که بسیار آرام و یکنواخت بود: «داره خوابت میگیره... خوابآلوده شدی... خوابآلوده... پلکهات دارن سنگین میشن... چشمهات دارن بسته میشن... بسته... تو خواب هستی....» چیزی نمانده بود خودم هم خوابم ببرد.
دکتر توپ را داخل جیبش گذاشت و گفت: «آنجلا صدای منو میشنوی؟»
او با صدایی خشن و غیرعادی گفت: «بله.»
- «کاری هست که باید انجام بدی؟ مجبور باشی که انجام بدی؟»
پاسخی در کار نبود.
دکتر گفت: «به من بگو، این چه کاریه که باید انجامش بدی؟»
آنجلا آرام گفت: «از سهپایهها اطاعت کنم.»
- «معنی این حرف چیه آنجلا؟»
- «سهپایه خوبه، سهپایه همه چیز رو میدونه و خوبی ما رو میخواد.»
- «اون چی رو میدونه؟»
- «همه چیز رو.»
- «و تو باید چی کار کنی؟»
- «من همون کاری رو میکنم که سهپایه بهم میگه.»
- «و کی اینو بهت گفته؟»
- «سهپایه.»
- «سهپایه بهت گفت از خونه فرار کنی و به تریپیها ملحق بشی؟»
- «بله.»
دکتر مونماوث دست آنجلا را در دستانش گرفت و گفت: «گوش کن آنجلا. با دقت گوش کن. هیچ سهپایهای وجود نداره. تو هرگز تریپی شو رو تماشا نکردی. هیچ برنامهای به نام تریپی شو وجود نداره. تو اصلاً دوست نداری تلویزیون نگاه کنی. تو خودت هستی و هیچکس و هیچ چیز نمیتونه حاکم ذهن تو باشه. حالا تا شمارۀ پنج میشمرم و با شنیدن عدد پنج، تو بیدار میشی و این حرفها رو فراموش میکنی، اما دستوراتی رو که بهت دادم، به خاطر خواهی داشت. یک، دو، سه...»
چشمان آنجلا با شنیدن شمارۀ پنج باز شدند و گفت: «چی شده؟» نگاهی به ما که دور تختش ایستاده بودیم انداخت و گفت: «مگه من مریض شده بودم؟»
دکتر لبخندی اطمینانبخش زد و گفت: «فقط یک کم حالت بد شده بود. حالا دیگه خوبی و میتونی هر کاری دوست داری انجام بدی. دلت میخواد تلویزیون تماشا کنی؟»
آنجلا سرش را قاطعانه به طرفین تکان داد و گفت: «نه، دوست ندارم تلویزیون تماشا کنم.»
معرفی و دانلود کتابهای این مجموعه:
معرفی و دانلود کتاب کوه های سفید
معرفی و دانلود کتاب شهر طلا و سرب
معرفی و دانلود کتاب برکه آتش
معرفی و دانلود کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند