صد هزاران دام و دانهست ای خدا / ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم / هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز / سوی دامی میرویم ای بینیاز...
زمین با تمام شگفتیهایش، برای انسانهای حقیقتجو زندان بزرگی بیش نیست. این پرسش که آیا ما در این کیهان پهناور تنها هستیم، از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و شاید علت اصلی جذابیت داستانهای ژانر علمی-تخیلی همین باشد. آرتور سی.کلارک نویسندۀ نامدار و صاحب مشهورترین کتابهای تخیلی، در جایی میگوید: «ما در این جهان یا تنهاییم، یا نیستیم. هر دو احتمال به یک اندازه وحشتناکند...»
دست بخت یار بود و از همان سالهای کودکی، با آثار نویسندگانی چون سی. کلارک، آسیموف، بردبری، کریستوفر و ... آشنا شدم و با کمال میل در سفر به دنیاهای ناشناخته با آنها همراه شده و از ملالت خستهکننده و تکراری زمین به فضای بیکران و ناشناخته پناه میبردم.
به یاد دارم مجموعه داستان سه پایه ها که شامل سه داستان دنبالهدار بود، تأثیری عجیب بر روح و روانم گذاشت. ظرافت قلم جان کریستوفر در اشاره به مشکلات جامعۀ انسانی در قالب داستانی با محوریت بیگانگان فضایی، ذهن را به کنکاش وا میدارد و از خود میپرسیم اسیر کدامین دیو و هیولا هستیم که زندگی را اینچنین در تنها سیارۀ ذیحیات شناختهشده به مسلخ کشیدهایم.
سالهایی که چون قرن بر من گذشتند، سپری شدند و سرانجام به طریق معرفت دن خوان قدم گذاشتم و از آن بحری که در کوزهای جای گرفته بود، قطرهای نوشیدم... معلوم شد که ما حقیقتاً اسیریم، اما شکارچیان ما به قدری باهوش بودند که مثل سهپایهها کلاهکی آشکار بر سرمان نگذاشتند، بلکه کلاهی بس گشادتر اما نامرئی بر سر بشر رفته که خلاصی از آن هر چند ناممکن نیست، اما از ناممکن چیزی کم ندارد...
بعد از فراغت از ترجمۀ مجموعه آثار تعلیمات دن خوان به قلم کارلوس کاستاندا، فرصت را غنیمت دانستم و کتاب پایان کودکی، شاهکار برجستۀ پیامبر عصر فضا آرتور سی . کلارک را ترجمه کردم و سپس به سراغ مجموعۀ سه پایه ها اثر جان کریستوفر رفتم. اثری نوستالژیک، یادآور سکوت حیرتزدۀ دوران کودکی که با پایان کودکی سی. کلارک، خیلی زود به پایان رسید...
دن خوان در جایی به کارلوس کاستاندا میگوید کار اصلی سالک تازه از زمانی آغاز میشود که بتواند ذهن خود را از دست شکارچی خلاص کند و برای اولین بار جهان را مستقل از ذهنیت تحمیلشده بر او ببیند و به سکوت درون برسد. این درست مثل اتفاقی است که برای انسانهای داستان جان کریستوفر میافتد و هنگامیکه اربابان از بین میروند و کلاهکها اثر خود را از دست میدهند، بعضی آواره میشوند و عقلشان را از دست میدهند، برخی دیگر نیز اسیر اربابی تازه شده و شاید معدود کسانی باشند که رهایی حقیقی را بیابند...
بذر معرفت را در شورهزار هم که بپاشند، سرانجام درختی تناور خواهد شد که از آنسوی کهکشان سر بر میآورد و اشارات و کنایات این نویسندگان بزرگ، مرا به هزارتوی پرپیچ و خم عرفان بیشتر علاقهمند کرد. هرچند مجموعه داستان سه پایه ها یک اثر تخیلی مناسب نوجوانان است و روایتی به ظاهر ساده دارد، اما بذر تردیدهایی عمیق را در ذهن خواننده میکارد. تردید به ساز و کار کنونی جهان که ظاهراً تحت سلطۀ بیگانگان فضایی نیست و در عین حال هست! هرچند این بیگانگان بیشتر زمینی هستند تا فرازمینی...
بازگشت دوباره به این مجموعه، باعث شد متوجه شوم که جان کریستوفر بیست سال پس از نگارش سهگانۀ اولیه، کتاب چهارمی با عنوان «وقتی سه پایه ها به زمین آمدند» را به این مجموعه افزوده که بلافاصله پس از ترجمۀ سه کتاب اول، مشغول ترجمۀ آن شدم و اکنون در اختیار علاقهمندان به این مجموعه قرار گرفته است. این هم کنایۀ سرنوشت بود که ارائۀ این مجموعه با رهایی از اربابی دیگر همراه شد! همانطور که در توضیحات مربوط به هر کتاب آمده، این مجموعه در قالب فایل PDF به صورت مستقیم از سایت کهکشاننورد قابل دریافت است.
معرفی و دانلود مجموعۀ سهپایهها:
دانلود کتاب کوه های سفید
دانلود کتاب شهر طلا و سرب
دانلود کتاب برکه آتش
دانلود کتاب وقتی سه پایه ها به زمین آمدند
غزال رمضانی، بهار سیمین 1402، حوالی زمین...